لیانا عشق مامان و بابا لیانا عشق مامان و بابا ، تا این لحظه: 12 سال و 25 روز سن داره

نی نی جون ما

خرید انگشتر و پلاک کفشدوزکی

پنجشنبه ٢ شهریور امروز ظهر خونه مامان بابایی بودیم دایی بابا می اومدن دیدین شما و براتون ٥٠ تومان پول آوردن دستشون درد نکنه من و بابایی هم عصری رفتیم بازار و ست کفشدوزکی شما رو کامل کردم و یه انگشتر و یه پلاک خوشکل خریدم مبارکه عزیزم ...
8 بهمن 1391

لیانا خانوم و صندلی ماشینش

جمعه ٢٧ امرداد امروز عصر شما رو نشوندیم تو صندلی ماشینتون و رفتیم آرایشگاه خاله فرنوش بعد هم رفتیم افطاری آقای جوان تو یه باغ تو لنگر که بازم ساعت ١١ شما زدی زیر گریه من و باباییت فقز می دویدیم به سمت ماشین الهی بمیرم واکسن ٤ ماهگیت خیلی داره اذیتت میکنه
8 بهمن 1391

شروع مریضی لیانا جون

چهارشنبه ١ شهریور الهی برات بمیرم مامانی از وقتی واکسن ٤ ماهگی رو زدی خیلی بهت داره سخت میگذره دیشب همش تو خواب سرفه کردی از بابایی مریضی رو گرفتی اینقدر حالت بد بود صبح بردیمت دکتر امیری فقط بهت استامینوفن داد چون برای سن شما  چیزی نمیشه تجویز کرد عصر دوباره رفتیم پیش دکتر ترابی اما ایشون هم همون رو گفت بمیرم که اینقدر درد داری و نا آرومی
8 بهمن 1391

چهار ماهگی لیانای ما

چهارشنبه ٢٥ مرداد ماه امروز روز خیلی مهمی برای منه آخه امروز تولد دوتا از بهترینهای زندگی منه مبارک مبارک تولد چهار ماهگیت مبارک  تولد بابا مجیدت مبارک قربون دخملم برم که داری کم کم بزرگ میشی عزیزم وزن ٥٩٠٠ قد ٧/٦١ دور سر ٥/٤٢ دیروز یه اتفاق جالب افتاد همیشه ظهر ها که باب جونت میاد دره پارکینگ رو که میزنه صداش اگه شما ساکت باشی بالا میاد و منم شما رو بغل میکنم میبرم جلو در که به بابایی دوتایی خوش آمد بگیم امروز که اومدم با عجله بغلت کنم تا بریم جلوی در شما یه جغجغه خرچنگ داری که خیلی دوسش داری با عجله زدی زیر بغلت و اونم آوردی جلوی در کلی منو و باباییت خندیدیم روزی هزار بار خدارو برای داشتن شما شکر میکنم دوست دا...
8 بهمن 1391

غلت زدن لیانا جون

سه شنبه ١٧ مرداد سلام عروسک قشنگم امروز دخملی شما غلت زدی و کلی منو و بابایی رو خوشحال کردی قربونت برم تازه شما وسایل بازی و جغجغه هات رو محکم نگه می داری و بلافاصله میبری طرف دهنت قربون شیطون شدنت برم
8 بهمن 1391

تولد مامانی

چهارشنبه ٢٨ تیر دختر نازنینم امروز تولد مامانی امروز مامان لیانا ٢٩  ساله میشه وای مامانی خیلی خوشحالم که شما هم هستی امشب رفتیم نامزدی دختر دوست بابایی باغ شاهزاده ...
8 بهمن 1391

لعاب برنج

شنبه ٣١ تیرماه عروسک قشنگم امشب براتون لعاب برنج آماده کردم و ٣ تا قاشق مربا خوری بهتون دادم بعدش مامان بزرگی گفتش که زیادی بهت دادم دوست دارم عروسکم ...
8 بهمن 1391